انگشتهام دارن میشکنن،دندونام میخورن بهم-واقعا میخورن بهم،کف پاهام کاملا یخ زده و بی حسه و خیس عرقم-واقعا خیس عرقم.

دارم گریه میکنم ولی اشکام نمیاد.

دارم جیغ میزنم...ولی صدام نمیاد.

دارم میمیرم...ولی زنده‌م.

دارم فرار میکنم...ولی ثابت موندم.

جمعه های من...برای همیشه نفرین شدن...برای همیشه.

کاش یاد بگیرم که باید عاقل باشم.

کاش بزرگ بشم...ولی نشم.

کمک.