-برکه گل میمون
بازی با بال هایی که خاله کلیو درست کرده بود ...بالهای ارتشی بون و لوس شدن های فرنی جو؛
و از همه مهم تر این جمله ی ماما
مامایی که قلب سرگردانی داشت-هارنس ها سرگردون بودن-جمله ای که توی ذهن فلیسیتی هم حک شده بود،جادویی بود...مثل بستنی های دکتر زوک:
-𝑪𝒍𝒊𝒎𝒃𝒆𝒓 𝒈𝒊𝒓𝒍𝒔 𝒈𝒐 𝒕𝒐 𝒀𝒂𝒍𝒂 𝒘𝒉𝒆𝒓𝒆𝒗𝒆𝒓 𝒊𝒕 𝒃𝒓𝒊𝒏𝒈𝒔 𝒕𝒉𝒆𝒎 𝒄𝒍𝒐𝒔𝒆𝒓 𝒕𝒐 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒕𝒂𝒓𝒔...
-دختر های کوه نورد از هرجایی که اونهارو به ستاره ها نزدیک کنه بالا میرن
پ.ن:نظرتون چیه؟جادویی نیستD:؟
پ.ن۲:کیا اینجا کوه نوردن؟:)من که هستم:)🧗🏻♀️
پ.ن۳:کتابِ شهر معمولی نوشته ی ناتالی لید...این یه بخشی ازین کتابه...من بشدت معتقدم این کتاب جادوییه!با اینکه صد بار خوندمش بازم هر شب یه بخشیش رو میخونم و وقتی جادوش بهم منتقل شد میخوابم...!(:🌻💕