~وینگاردیوم‌لوی‌اوسا~

*به پرواز درامدن‌ذره بینهاو قرار داده شدنشان دردستهای‌شما*

پروفسور بیگد اینجاست تا یه معمای حل نشده ی دیگه رو برسی کنه!

پس بزن بریم!

خانواده ی جزمین...شرلین،بابی و دخترشون مدیسون که در هشت اکتبر سال دوهزار و نه وقتی با ماشینشون رفته بودن بیرون از شهر که یک قطعه زمین بخرن؛ناپدید شدن....

چند روز بعد ماشین اونها-که ولش کرده بودن-پیدا شد که توی اون کارت شناسایی،حدود سی و دو هزار دلار پول،موبایل و جی‌پی‌اس بود(البته سگ بیچاره ی رو به موتشون هم پیدا شد که خیلی م گشنه بود)

چهار سال بعد یعنی سال دوهزار و سیزده تایید شدش که باقی مونده ی جسد دوبزرگ سال و یک بچه که همون جزمین ها بودن توسط شکارچی ها توی سه مایلی ماشین اونا پیدا شده.
خب...داستان ها و احتمال های خیلی زیادی درباره این مرگ/ناپدید شدنه مرموز این خونواده مطرحه:

1)بعضیا میگن اونا زندن و مرگ خودشون رو جعل کردن
2)بعضیا میگن این یه خودکشی بوده
3)یه عده معتقدن بابای بابی(که درگیر یک پرونده ی دادگاهی با پسرش بوده)توی این مسئله نقش داشته
4)یه کشیش ادعا کرده خانواده جزمین بهش گفتن ارواح رو میبینن و از کشیش انجیل ضد شیطانی گرفتن تا اونارو بیرون کنن!

یه عده میگن قبل از مرگ خانواده جزمین بابی و شرلین رفتارای عجیب داشتم و درگیر معاملات خطرناکی مثل مواد مخدر بودن...پس یه مشکلی پیش اومده بوده!"-"

درباره تئوری چهارم...
بعد مرگ خانواده جزمین مامورا یک بسته پستی توی اون خونه پیدا کردن که روش نوشته شده بوده:
تا امروز سه گربه توسط اهالی این محل کشته شده اند...
جادوگر ها دوست ندارند گربه سیاهشان بمیرد.

***

خب‌‌...بیاین چندتا ازین تئوری ها رو برسی کنیم.

اگر بخوایم بگیم کارِ ارواح و اجنه س خب‌..کار اونا بوده! درواقع شما از اجنه نمیتونین فرار کنین و منم اصلا دلم نمیخواد دربارشون چیزی بگم که باز یه وقت سو تفاهم شه و اجنه بیوفتن دنبالم!....پس اگه کار اجنه و جادوگرا بوده دستشون درد نکنه به مام ربطی نداره:دی

اگر بگیم کار بابای بابی بوده معقولانه تره...فرض کنین بابای بابی رو که با پسرش درگیر یه پرونده دادگاهی بوده و برای اینکه پسرشو اذیت کنه یه کاری میکرده اونا فکر کنن ارواح توی خونشونه و حتی براشون اون بسته ی پستی رو فرستاده...بعدشم اونا از ترس و جنون میرن خودکشی میکنن...(و به باباهه خیلی ربط نداره چون خودشون خودشونو کشتن و قصد باباهه این نبوده؟)

اینم هست که بابای بابی اونارو توی جاده خفت میکنه و بعدم میکشه...ولی بعید میدونم...هرچی باشه باباش بوده
+نوه ی بیچارشو چرا کشته؟

تئوری بعدی اینه که اونا درگیر قاچاق/معاملات مواد مخدر یا شکار غیر مجاز و قاچاقش یا هرچیز خطرناکی بودن...شاید هم بدهی داشتن(به یه عده ادم خطرناک) و بعدشم یه ادم کله گنده پامیشه و میاد اینارو میکشه؟:"|

ولی یه چیز مبهم اینجاهست....
اگر اجساد توی سه مایلی ماشین اونا پیدا شده‌..چرا پلیسا کشفش نکردن؟...یعنی سه مایل ناچیز رو برسی نکردن؟...یا جسد ها اونجا نبوده و بعدا توسط خود اون شکارچی ها منتقل شده‌‌...؟

نظر شما چیه؟:[]