[خارج از کلیسا:")⚘] دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۰، ۰۸:۰۵ ق.ظ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌ ۹ نظر

دختری مهربان با لبخند های ستاره ای،موهای نورانی و قلبی صورتی و اکلیلی که با انگشت های سحرآمیزش جادویی ترین کلمات را تایپ میکند تصورت کردم و تا ابد در ذهنم همین‌گونه خواهی ماند:)

Friends

Vimin

music image
Made By Farhan

~𝚑𝚊𝚙𝚙𝚢 𝚋𝚒𝚛𝚝𝚑𝚍𝚊𝚢 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞~

نمیدونم کی بود که خیلی اتفاقی وبت رو دیدم...داشتم دنبال سریال میگشتم که پستت درباره ی یک نوجوان رو دیدم...اون موقع اصلا توی بیان نمیومدم.

از همون موقع وبلاگت شد پاتوق من؛حتی وسط زنگ ریاضی وقتی معلم داشت مغزمون رو با ضرب و تقسیم پر میکرد به وبت پناه می‌بردم! مغز دوستمو از بس دربارت حرف میزدم خورده بودم و همیشه حسرت اینو میخوردم که وب ندارم و نمیتونم دنبالت کنم و نمیتونم کامنت بدم!

تا اینکه بعد یمدت حضورت کم رنگ شد...ولی من همچنان پستای وبت رو چندین و چند بار میخوندم و میگفتم آه ای کاش یه روزی با این دختر حرف بزنم!(دقیقا برام مثل یک ارزو بود:دی)

بالاخره بعد یمدت عضو بیان شدم*-* و از شانس سیاهم تو غیب شدیTT... و من از طریق مائو به پی وی تو نفوذ کردم و بالاخره یجوری اعلام حضور کردم که آقاجان من وجود دارم:)و وقتی اولین بار مائو گفت پیاممو بهت رسونده مثل یک یویو این ور اون ور میپریدم و داد میزدم آهای دنیا بالاخره یومیکو میدونه یک آدم دیوونه که من باشم وجود داره! و اون روز رو یادم نمیره...

اینم بگم؛روزی که وبمو فالو کردی انقدر جیغ و داد کردم که دوستام میخواستن بزنن بلاکم کنن!*آه از درد درک نشدن*

میدونی.‌..برای من آدم فوق العاده ای هستی...خیلی فوق العاده!

بقول فلیسیتی پیکل تو مثل اینی که روز کریسمس،اردوها،ابنبات فروشی و برف بازی باهم قاطی شن و ازتوشون یه حس بیرون بیاد!

چرخ آوری...و سحر آمیزD:

اگه بخوام به نحوه ی خودم توصیفت کنم میگم که تو

ابر،شکلات شیری،موچی توت فرنگی و گربه های ملوسی(=

*پس گردنی از کشیش و بلند شدن صدایِ میخواستی یه تبریک بگی چرا انشا نوشتی*

اهم...آره من فقط میخواستم بگم خیلی دوستت دارم هلیا .‌..تو باعث میشی لبخند بزنم...تو حتی غم هات گیلاسیهㅠㅠ

ممنونم...از تک تک سلول های بدنت و تک تک اکسیژن های کوچولویی که تاحالا تنفس کردی...ممنونم که وجود داری....

یکی اینجا هست که تا اخر عمرش تورو یادش نمیره:)

تولدت مبارک...به اندازه ی تموم ابرها و لبخند ها~♡

این نقاشی هم تقدیم بهتD:

فن ارتی برای تو....

 

در باره وبلاگ یومیکو واقعا مغزمونو جر دادی بس که حرف میزدی راجبش😂

:)))))

من که حسود نیستم

*بغض کردن و خودزنی*

تولد تو رو اصلا نمی‌دونستم کی هست*خنده عصبی
تولدت مبارک پساپس/پیشاپیشD:

خیلی جالبه شش ماهه تموم دارم باهات حرف میزنم و تو هنوز تاریخ تولدمو نمیدونی 

*خنده ای که انگار اصلا چیز مهمی نیست*

:")XD

میدونم....ولی بعد از تولدت فهمیدم....نشون به اون نشون فروردینی ایXD

مزکینزکیحزتجیتینث تو هم تو فروردین آرمی شدی

خدارو شکر بی تی اس مارو با شما آشنا کرد*-*

XD

اولین کامنتی که اینجا میدم؟!

فکر کنم آره! خودشه!

امروز تولدم بود و تبریک های متعددی گرفتم از آدما.

ولی با خوندن این پست، چندین لحظه با خودم فکر کردم شاید واقعا نتونم هیچ وقت این همه عشق و محبت و تحسینی که از راه دور ازت گرفتم رو برات جبران کنم، فعلا تو شرایط نسبتا سختی ام. اما میخوام بدونی کلماتت واقعا جادویی و پر از قدرتن، واقعا بارها تونستن حال منو خوب کنن با اینکه حتی خودت رو نمی‌دیدم تا اون ها رو رو در رو بهم بگی.

از صمیم قلب برای این تبریک زیبات ازت ممنونم!

موندگار ترین باشی، همیشه‌ی همیشه!

 

_یومیکو. 

۰۰/۷/۲۳

اوه...*کوب کوب قلب*
:")))))).... 
آرزو میکنم یه معجزه با بالون بیاد توی اتاقت و همه چیزو برات درست کنه:)
این حرفت...خیلی برام با ارزشه*اشک شوق*
خواهش میکنم...هرچند در برابر خوبی های تو هیچ بود:")
و همینطور تو...همیشه خوب بمونD:
♡♡♡

کیک بالای پست چقدر کیوتهTT هققققق

اگه می‌دیدمت یکی از همونا رو میکوبیدم توی صورتتD": ♡

قالبت هم بیش از حد زیباست...

من واقعا ترکیب رنگشو ستایش میکنم

اوه....ممنونم:>
خوشحالم که دوسش داشتی...
+با کامنت هات تا دوماهمو ساختیD': کومائو...♡

اع من چرا این ستاره رو ندیده بودم0-0

D":
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی