[موقتیجات✍🏼.📂] چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۴۰ ق.ظ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌ ۱۱ نظر

~ساعت شش صبح.

هوا سرد تر از چیزیه که بتونم همینجوری از زیر پتو بیام بیرون و بشینم سرکلاسام،چشمام از خستگی باز نمیشن و بدنم از سرما مور مور میشه و دندونام بهم میخوره؛انقدر هوا سرده که دلم میخواد جورابای گرم و خز دارم رو تا زانو بالا بکشم،دستکشامو دستم کنم-که انگشتام نشکنن-و سرمو بکنم زیر پتو و تا وقتی بابا نوئل بیاد وتوکفشم کادو بذاره‌ چرت بزنم...

ساعت۷:۳۰صبح:

به زور سرم و دستام و گوشی رو از زیر پتو درمیارم...معده م به زبون قورباغه ای میگه نیاز داره تا مواد مغذی و غذا بهش برسه وگرنه خودش خودشو هضم میکنه،و منم به زبون لاما ها بهش میگم شرمندم و اگه جرئت داره خودشو هضم کنه تا همه باهم بریم سینه ی قبرستون.

معدم ساکت نمیشه و به همون زبون قورباغه ای غر میزنه و میگه:باشه ولی ای کاش یکی اون منطقه "نون پنیر بد مزست" رو از توی مغزت با اسید پاک کنه‌.

ساعت۹صبح:

مغزم بعلت فکر کردن زیاد درباره ی اینکه اگه شکلات بخوریم به اورانگوتان ها ظلم کردیم و توی منقرض شدنشون سهیم شدیم گره خورده،با این ویدیویی که دیده احتمالا تا دو هفته شکلات هوس نکنه.

توی سرم صداهای عجیب و غریب درباره ی "چگونگی حل تکالیف عقب افتاده" و "چه چیز برای پک بخرم" و "عود از کجا گیر بیارم اینا منو نمیبرن بیرون" باهم قاطی شدن و توی گره ی ذکر شده پژواک میشن...

به این فکر میکنم هرچقدرم مدیتیشن کنی گاهی مغزت دست خودت نیست.یونو؟:)

ساعت۱۰صبح:

درحالی که دارم درباره ی پک هایی که میخوام درست کنم خیال پردازی میکنم در جواب غر زدن های قورباغه ای معدم سکوت میکنم و به "راه های چگونه مخ مادر پدر را بزنیم" فکر میکنم.

مغزم با صدایی که شبیه فلیکس ئه میگه:دِ لامصب نون پنیر نمیخوری دست کم آسمر فود که نگاه نکن! سوختم از بس دندریت هات درد معدتو فرستادن به همه جای وجودم!

هیچی نمیگم و هنوز به عود و کاغذ های رنگی سبز فکر میکنم.

دوکبوکی های اقاهه هم تموم میشه و میره سراغ خوردنه کورن داگ...

بابانوئل پیشاپیش کادوی کریسمس م رو توی جورابم قایم کرده.

معجزه ای که منتظرش بودم از راه رسیده...

***

پ.ن۱:جدن ارزوهاتونو ار ته دلتون بخواین بهشون میرسین.

پ.ن۲:کارما مشغول کار است...لطفا احتیاط کنید⚠️

پ.ن۳:یادم رفت چی میخواستم بگم:"|

پ.ن۴:پس ... دِ ا‌ِند

پ‌‌.ن۵:یادم اومد.میخواستم بگم میدونم شوره این کوکی های توی پست رو دراوردم به روم نیارینD":

بقول معلم عربی‌مون شاد باشید و شادی آفرین:)

 

درباره ی دندریت ها هیچ دلیل علمی ای وجود نداره.

مرسی‌.

کسی میدونه درد معده رو کدوم "سلول؟" گزارشِ گرسنگی میکنه به مغز؟
پ.ن:من فقط کلاس هشتمم...(":

هااای~

پست قشنگی بود:)

سلامD:
ممنون! قشنگ خوندی:>

خیلی دلم میخواد سوالت درباره سلول و درد و این هارو توضیح بدم ولی حوصله ندارم:")

XD راحت باش

همونطور که گزارش بقیه درد ها به مغز میرسه درد معده هم میرسه~

بسی مختصر و مفید🤝🏼

ااا خوش به حالت اونجا هوا سرده:" 

اینجا فقد خنکه*-* صبحا یه نسیم خنکی میاد و همین طور شب 

 

از نون پنیر زده شدی یا دوست نداری؟ 

وی خودش از گرسنگی به نون پنیر پناه میبره* 

 

چرا هر موقع یکی گشنه اس یا بهش اسمر فود نشون میدن یا خودش میشینه نگاه میکنه:") 

 

منم کلاس هشتمم ... و نمیدونم/•-•\ کل مغزم با الکترون پروتون لیتیم و نئون پر شده:'>

ازون سردایی که نه بارون میاد نه برف(":
بهاریه؟D:

من کلا از بدو تولدم صبح چیزی نمیخوردم اللخصوص لبنیاتی که پنیر باشه"^"...
*وی گوجه نمک زده را ترجیح میدهد:دیی

چون هممون خود ازار یا دگر ازاری مXDDD

عهه! سلام!D: ...میتو"-"

چقدر معده هامون باهم تفاهم دارن"-"..

به نظرم دوستای خوبی میشنxD

عه شماهم؟
شماره معدتو بدهXDD

از کدوم سلول هم طبیعتا نورون

دندریت اطلاعات رو دریافت میکنه و به جسم سلولی میفرسته

اونم به اگسون ها میرسونه 

از پایانه اگسون هم با پدیده ای به نام سیناپس به سلول بعدی میرسه و به همین چرخه به مغز میرسه

پ.ن: ولی حس میکنم همه چی زیست هشتم رو قاطی کردم اما یادمه:" امسال دربارشون میخونیD:

دقیقا عین متن کتاب بود.قابل تحسینهXD
+سیناپس تنها جاییه که نوع عملکردش شیمیاییه نه الکتریکی"-"...(وقتی یادت میاد یه درسی داری به نام زیست:)

چقدر صیم:» معده بیچاره من از دیروز داره التماس میکنم یه چیزی بخورم ولی من بیخیال تر از این حرفام😂😂🤦

کوکییی میپمیپبم 

دندریت؟..متاسفم من توی زیست خوب نیستم😂🖤

از طرف معده م بهت میگم که مثل من نباشی و معدتو ازار ندیXD
*---*
منم خوب نیستم چون علاقه ندارم؛متاسفمه متقابلXD

در مورد سوالت، این که چطوری احساس گرسنگی بهمون دست می‌ده... ببین یه بخشی توی مغز هست اسمش هیپوتالاموسه که مرکز اصلی حس گرسنگیه. 

چیزی وجود داره به اسم "ساعت زیستی" که خیلی چیز پیچیده ایه حقیقتا"-"... ولی خلاصش کنم مربوط می‌شه به فعالیت هایی که توی ساعت های خاصی از روز انجام می‌دیم. وقتی یه زمانی از روز می‌رسه که تو اصولا باید معدت پر باشه و غذا خورده باشی ولی نخوردی، چنتا اتفاق می‌افته.

یه سری فرورفتگی هایی توی معده وجود دارن که بهشون غده های معده گفته می‌شه. انتهای این غده ها یه سری سلول هایی وجود دارن که هورمون ترشح می‌کنن. یه عده از اینا وقتی می‌بینن باید غذا می‌خوردی و نخوردی، شروع به ترشح یه هورمون به اسم "گرلین" می‌کنن. این هورمون از جاهای دیگه مثل لوزالمعده، چشم و روده کوچیک هم ترشح می‌شه. (برای همینه گاها وقتی یه چیز خوشمزه می‌بینی گرسنه می‌شی"-") 

آره داشتم می‌گفتم، هورمون گرلین روی 2 جای بدن اثر می‌ذاره. یکی خود معده و دومی هیپوتالاموس.

وقتی روی عضلات معده اثر می‌کنه، باعث حرکات سریعتر معده می‌شه که اینجا صدای قار و قور تولید می‌شه چون معده شدیدا داره قر می‌ده[:

وقتی روی هیپوتالاموس اثر می‌کنه، مستقیم می‌ره سراغ مرکز گرسنگی و بعد از تحلیل‌های فوق پیچیده‌ی هیپوتالاموس..."-"... می‌فهمی که گرسنه ای[:

در مورد درد معده موقع گرسنگی... اگه شدید باشه می‌تونه نشون دهنده ی زخم یا یه مشکل دیگه باشه.

ولی به طور کلی یه سری نورون های تخصص یافته ای وجود دارن که مخصوص حس درد طراحی شدن و خیلی خیلی حساسن، محرک های متفاوتی هم دارن. این نورون ها در واقع چون فقط مربوط به احساس درد هستن؛ هرجا که یه محرک (مثلا ضربه، سرما و گرمای شدید، بعضی مواد شیمیایی مثلا اسید معده، بریدگی، بعضی ناقل های عصبی یا هورمون ها) وجود داشته باشه، این سلول ها تحریک می‌شن و پیام درد رو به قشر مخ می‌فرستن و مغز بعد تحلیل های فراوان باعث می‌شه درد رو حس کنی^-^...

ازین به بعد باید برای معدم اهنگ بذارم دنس های بهتر و خوش صدا تری بهش یاد بدمXDD
هیپوتالاموس...حس میکنم میتونست اسم یک شخصیته جادوگره تبدیل شونده به اژدها توی یه کتاب باشه ولی مامان باباش زورش کردن بره تجربی...XDDD
خدا وکیلی ش عالی بود(": همشو قشنگ گرفتم(": ممنون از توضیحت
*تصمیم میگیرد فردا در کلاس جلوی معلمش کنفرانس بگیردXD
حالا همینو اگه معلمم میگفت من میشنیدم: نیکیخیکبجیمستیمجزنزویکسگسمدژاستینبننزدبمیکسکتسایدژمکزجلکیوبدرپزتیتیمستنسمزمرنبنکلگبمستیتزومرمینستهیمبکروزدژذطذزوبنتیلسذسنینبمکلگبگپبنبمتسدزومزکگزگسنتبپاکلوثیگیمی.
بله...گیراییم همینقدهXD اخه معلممون مثل اوا چان مهربون و کیوت نیست تازه همشم اخم کرده حتی وقتی نمرتو بیست میشی:")

یا ابوالفضل چقدر حرف زدم"-"...

ماشالا حرف یه چیز مربوط به رشتم می‌شه دیگه نمی‌تونم خودمو جمع کنم"-"...

 

+آقا این پستت بوی نسکافه‌ی داغ داخل یه ماگ سفید-طلایی در کنار کلوچه های نوتلایی رو می‌دادT-T...

سیتنیزدم کاوایییT-T

 

+منم خیلی کم غذا می‌خورم و معده منم شاکیه/"-"

تازه نون پنیرم نمی‌خورم برای صبونه"-"...

در واقع معمولا صبونه نمی‌خورم"-"...

(نگا کن ببین کی داره تغذیه می‌خونه3/>)

انقدر کیف میده مائو بیاد وب ادم دوتا کامنت بده که یکی ش خیلی طولانی باشه...انقد خوبههD":
قشنگ نخبه ای...یادم باشه ادرس مطب ایندتو ازت بگیرم بیام پلاس باشمD:
+عررر میکسنسنبمنی کیوتتتTT

+عه پس توهم شماره ی معدتو بده با معده ی منو سلین یه اکیپ بزنیمXD
چقدر منی..."-"
چقدر منی×1000
*تکبیر!

ولی اینجا بارون زد"-" یه ذره ولی خیلی نبود حتی نمیشد فهمید داره بارون میاد یا نه:" 

اره بهاریهD: 

 

منم خیلی نمیخورم کم پیش میاد سر میز صبحونه حاضر شم*^* 

 

دخیخا*-* XD 

 

هاییD: 

من چرا همون اول سلام نکردم!* 

اوهD: چه خوب! غنیمته بازم:")
عهه سلام منو به هوای بهاری برسونD:
اخ گفتی...منم همینم

اشکال نداره منم یادم میرهXD
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی