[موقتیجات✍🏼.📂] پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۰۴:۰۹ ب.ظ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌ ۱۷ نظر

از تابستون امسال,از مامانم,از وضع زندگی و از بی اینترنتی متنفرم.

اهنگ پست پین شده عوض شد .. یه چک‌ش بکنین=>>

+ارزوی یه تابستون ابی برای همتون ...

بیا از تابستون نفرین شده لذت ببریم یجوری که فکر کنه ما زدیم دوباره نفرینش کردیمㅇㅅㅇ
کاش میتونستم ...
سندرم دارم بیام تو کامنتا حرف بزنم '-' \
و اره ...
یه پک چرخ اور که مدتها منتظرش بودم ارسال شد براممم بالاخرههه >>> و اره باهاش ژورنالم درست کردم هرچند خیلی استعدادی ندارم تو این کار '-' .. *عکسشو میذارم
و اره .. روز اخر مدرسه یه عالمه همه رو بغل کردم .. میدونین؟ ۸.۴ بهترین کلاس توی عمرم بود و لعنت به کرونا که باعث شد فقط۲ماهش حضوری باشه... لععععنت!!!
پر از حسرتم. مثلا اینکه چرا بکسو عین عروسکای پشمالو فشار ندادم یا اینکه چرا عبدلله (قورباغه دماغو/کوثر) رو بوس نکردم یا اینکه چرا سارینا رو بغل نکردم . من میخام برگردم به هشت چهار ... توروخدا :"")) ...
میدونین؟ کلی برنامه راجب دیدن انیمه و کیدراما داشتم دمو .. نت ندارم و الیساما هم قرار نیست نت بخره برام :) خدایا کمکم کن این خونه رو با محتویاتش اتیش نزنم :)))))
و اره ‌.
پ.ن: من میخام با اکیپ بابیقرقر برم شهربازی. ولی باید مامانم بمیره تا این ارزوم بر اورده شه
اه اه چقد منفی
اینم ژورناله .. کلیک
+همچنین برای خودت
ژورناله..TTTT
من از اکثر انسان های داخل مدرسم بسیار بدم میاد*-*ولی این دلیل نمیشه باهات موافق نباشم..شیوع کرونا خیلی موقع بدی بود راهنمایی بهترین سالهای مدرسست:")
راستی یه سوال... فونت وبت رو میشه لطف کنی؟:">
>>>>
خوشگله؟ نمیدونممTT
*افسوس فراوان*
ارهه میام میدم بهتت
+همچونین*-*
اهم.. اول اینکه ..
ژورنالت خیلی هم قشنگههههنسنستمشㅠㅠ
و دوم.. ژورنال داشتن یکی از فانتزی های منه که شاید تا بیست و خورده ایی سالگی نتونم داشته باشم..-البته اگه تا قبلش نمیرم- پس ازش لذت ببر:"]
بحث نت که میشم خونم به جوش میاد:::]
-خانواده من سخت گیری زیادی نسبت به نت دارن.. دیگه خودت تصور کن چه اوضاعیه:]-
جاست.. امیدوارم این نفرینه **** از زندگی همه محو بشه:]

+و اره منم از مسافرت برگشتم*-* ولی حوصله ندارم پست بزارم حیحp:
+چشمک
مسنسنسمنبمفنب مرسییی>>>
چرا نمیتونی'^'؟ نه دختر برنامه ریخیتیم وقتی پیرزنای ۱۲۰ ساله شدیم باهم یه خونه سالمندان بیان بزنیم و حالشو ببریم فکر نکن میتونی به این زودیا خلاص شی از دستمون
خانواده منم همینن  و لعنت به شیطون
لال از دنیا نری امین بگو>>>

+ای بابا ما دلمون برا ستارت تنگهه
حقیقتا اون عکس بولت ژورنالت بدجوری دلمو برد که دیگه نتونستم در برابر کامنت نذاشتن مقاومت کنم.

+این که توی باکس کامنت هات، با فونت می شه نوشت چه طوریه؟ آخه مال من هم قبلا می شد، الان نمی شه. "-"
ویتسننیمیمقمقنقنویمقم!!!! اینجارو ببیننننن!!!! نیمیمنقمیمقمقممینینینینین عینسمسممص!!!! من نمیتونم حرف بزنم از شدت ذوققق نسمسمشنسنمسمیسمصنتی !!!
+یه کدی بود که فرهان بهم گفت گذاشتمش .. اگه پیداش کنم میدم بهت
وقتی توی باکس کامنت می شه با فونت نوشت، هی دلم می خواد بنویسم و بنویسم و فقط بنویسم. :دیییی
و منم از کامنتات ذوق کنم و تشنج کنم و تشنج کنم و بمیرم :دیی
چرا این تابستون اینقدر غیر برنامه ریزیه:///
*اشک ریختن و حسرت
چون برام نمیخرن..
نمیزارن واسه خودم بخرم..
-قیمتشو نمیدونم- به نظرشون مسخره اس:]
برنامه ریزی رو برم*-*
فعلا که هستیم در خدمت تونD":
هعی.. آمینننننن">>

+نسمستسمم شاید گذاشتم:")
اوهTT
ایشالا یروز میخری به زودییی>>>
یوهوو

+یننسپسن>> منتظرشممم
بذار اعتراف کنم که ندیده و نشناخته خیلی ازت خوشم اومده و اصلا هم برام مهم نیست که بعدِ رفتنِ من اومدی که تا حالا با هم حرف نزدیم. (":
کامنت هات رو توی وبم دیدم، هر دفعه کلی هارت اتک بهم وارد کردی بچه جون. =""
و من تازه آرمی شدم و طبیعیه که با دیدن هر عکسی از اعضای بی تی اس، دلم خیلی بره. :دیییی

عمیقا دلم می خواد کنکورم نتیجه ی خوبی داشته باشه تا بتونم برگردم وبلاگ و بیش تر باهات آشنا بشم. (":
وای وای *نفس عمیق محض سکته نکردن از شادی*
وای ... قلبم ... افتخار عظیمی‌عه!:")
>>>>>>

عمیقا همین ارزو رو همیشه برات کردم و میکنم:>>
خصوصا وقتی میریم حرم و اینا .. >>>
به قرآن که نفرین شده ست! به قرآن!!
کاش میشد نفرینشو شکست! کاش من اون قهرمان کلیشه ای تو داستانا بودم که همه چی به دستش حل میشه ولی متاسفانه..TT

+یه بار باید این حرف زدن تو کامنتا رو امتحان کنم جدا😅
کاش میومدی و نفرینو میشکستی ..

+حتما:دیی
وانیل من چطوره؟
دل تنگ و شاکی==
حییییح ژورنالت چه کیوت شده(((`:
وای مائوچاننن!! ینمسنسنینی>>>>
منم دلتنگ و شرمسار
پس بیا بغل بده 
هق، ممنونم ازت.
حرم؟ کدوم شهرین؟ :دی
>>
مشهد:*
حلقه کردن دستام دورت و بوسیدن سرت-
دلم برای وانیل کوچولوی نازم تنگ شده بود گاد
*فشار دادنت*
منم دلم تنگ شده بود خببㅜ^ㅜ
دیگه بی خبر نذاری بری ها :[ 
ناز کردن موهات-
ببخشید یهو رفتم واتس اپ داری؟
ندارم *اشک*
از نظر مامانم به سن قانونی پیام رسان داشتن نرسیدم =-=
اشکالی نداره عزیزم بهتر الان وارد اینا نشی
'^'
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی