song:jesus wept -sia
هوا سرده ، اسمون خاکستری تیرست و باد برگهای مرده ی رویزمین رو این طرف و اون طرف میکشه.
شاید اون هم مثل من امید واهی ای برای زنده شدنشون داره ..
شاید اونم داره تموم سعیشو میکنه تا اونا دوباره سبز و شاد بشن؟
موهای کوتاهم رو پشت گوشم میدم. دامن مشکیم توی باد به رقص درمیاد و چتر توی دستم سعی میکنه با باد پرواز کنه.
از جمعیت سیاه پوشی که اینجا ایستادن ..
من تنها کسی هستم که اینقدر گریه کردم .
من تنها کسی م که دلم برای جسدت میسوزه .. تنها کسی م که با دیدن این جمعیت احساس ناراحتی میکنم!
تویی که اینهمه خویشاند داری، اینهمه ادم برای اینکه عزادارت باشن.
ولی تو پر از درد و تنهایی بودی ..
تو توی افسرده ترین حالت ممکن بودی و لبخند میزدی .
و از بین اینهمه ادم .. به هیچکس دردهاتو نگفتی.
توی جمعیت جلو میرم. صدای شیون ها و ناله ها رو میشنوم که چطور درد دارن درحالی که خودشون بودن که تورو کشتن.
بالاخره به تو میرسم.
گودالی که برای جثه ی کوچیکت زیادی بزرگ و عمیقه .
نگاهی به داخل قبر میکنم .. تو اون پایین دراز کشیدی. صورتت از بین پارچه سفید بیرون اومده و چشمهات رو طوری بستی که انگار فقط خوابی .
به این فکر میکنم که چقدر اون پایین سیاهه برای تویی که از تاریکی میترسیدی ..
چقدر اون پایین تنهایی .. چقدر اروم و چقدر معصومی ..
من این بالا به این فکر میکنم که کاش چشمهاتو باز کنی و دوباره ..
فقط ی بار دیگه لبهاتو تکون بدی و اسمم رو صدا بزنی ..
و تو اون پایین برای همیشه خوابیدی
بدون هیچ دردی ...
در ارامش ..
و حالا تو برای همیشه چهارده ساله ای :) ...
- ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊
- جمعه ۱۷ تیر ۰۱