[موقتیجات✍🏼.📂] جمعه, ۲۸ مرداد ۱۴۰۱، ۰۵:۱۴ ب.ظ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌ ۱۹ نظر

هاله. هاله صدایت میکنم ؛ چون فکر میکردم مرده ای ، درخیالاتم جسدت را سوزاندم و خاکستر هایت را دور ریختم ، و حالا تو. درست شبیه هاله ای از دود برگشته ای. صحیح و سالم و انگار نه انگار قرار بود برای همیشه مرده باشی.

ساعت هجده و ده دقیقه ی عصر بود ، توی اسمان هیچ ابری نمیدیدم و کسل تر از همیشه با اهنگ بیکلامی از پیانو های دیاتون ، داستانی کوتاه درباره ی دو معشوق مینوشتم. 

و همه چیز از همان لحظه ای که صفحه نوت را بستم و نوتیف پیامت را دیدم شروع شد. 

اول نفهمیدم که تو هستی ، پس بی درنگ پیامی را که ساعت 18:08 برایم ارسال کرده بودی باز کردم ، با کمال تعجب حرف از ابراز دلتنگی بود. از اینکه میخواستی برایت از انیمه هایی که میدیدم حرف بزنم و مثل گذشته درباره ی کوچکترین چیزی ، حتی داستان های روح ها برایت وراجی کنم.

پیامت ، تمام شیار های مغزم را به کار انداخت ، منطقم چنان واکنشی داد که خودم هم مانده بودم.

من وانمود کردم اتفاقی نیوفتاده است.

من خیلی سرد ، خیلی بدجنس و خیلی منطقی تر از حالت عادیم با تو رفتار کردم. 

تو ابراز پشیمانی کردی.

بگذار رو راست باشم. حتی ۱٪ هم باور نمیکنم تو ، هاله ، برگشته باشی و بخواهی بامن دوست باشی. باور نمیکنم پشت این پشیمانی ۹۹.۹٪ کذاییت نقشه های شوم نداشته باشی.

باورت نمیکنم. باور نمیکنم . باور نمیکنم.

تو با تمام منطق و تجربه ام در تناقض هستی. تو وحشتناکی. تو همان ادم اشتباهی هستی که بار ها در وبلاگ و متن هایم به ان اشاره کردم. تو همانی هستی که باعث میشوی از خودم متنفر شوم . تو هنوز همان هستی. 

تو نمیتوانی تغییر کرده باشی. 

باشد. من ادعا کردم ادم های بد هم میتوانند خوب شوند.

تو فرق داشتی. تو شبیه به یک ایروکانجی سمی هستی. حتی اگر خودت نخواهی ؛ وقتی کسی را لمس میکنی ناخوداگاه سمت را به او تزریق میکنی.

تو همانی هستی که من قسم خوردم هرگز با او حرف نزنم و هرگز به او فکر نکنم ، تو همان سوگورو گتویی هستی که مسخ شده بود. همانی که باید کشته میشد.

من تورا سوزانده بودم. چرا برگشتی؟

من باور نمیکنم. باور نمیکنم تغییر کرده باشی. همانطور که دوستانت تغییری نکرده اند ، تو هم تغییری نکرده ای.

به من ثابت کن . ( نمیتوانی ثابت کنی ، حقیقت ندارد.)

و حالا من فقط دو پا برای فرار کردن از تو میخواهم. جرئت و شهامت دوباره میخواهم. 

تو ؛ دوسال تمام مرده بودی.

و حالا مثل هاله ای از دود برگشته ای ، و چشم ها و گلویم را میسوزانی.

رهایم کن.

 

پی نوشت : این وبلاگ رو داریش؟ اگه اره وحشتناکه. تو اخرین نفری بودی که دلم میخواست متن هام رو توی وبلاگم ببینه‌. ( شایدم نداریش.)

چ قالب خوشگلی
چشماتون خوشگل میبینه پرنسس :)
این هاله باهات چیکار کرده که اینقدر ازش دلت پره؟
اعتماد کردن دوباره و رفتن زیر بارون شانس ارتباط بعد از چند سال خیلی سخته‌. ولی میدونی ادما میتونن توی یک هفته چنان تغییراتی بکنن که پشم برامون نمونه. دو سال که دیگه خیلی زیاده ...
بدترین کارهای ممکن رو تصور کن :دی 
خیلی سخت. و داره دیوونم میکنه. 
خودمم تغییرات پشم ریزونی کردمDD:: ولی درباره ی اون.. ازش میترسم. درست عین موشی که از مارها میترسه. 
خیلی هم میترسم.
خوشحالم ستارت روشن شده :دی
- پیش به سوی خوندن متن
میدونستی وبلاگت ... عاشق وبتم من
به امید ستاره های بیشتر :دی
-فایتینگ
وایTT کشیش تشکر میکنه TT وبلاگ هم عاشق توعه اصلاTT
تو اون نقاشیو کشیدی ؟ :""""
عررررT___T
چرا همه نقاشیاشون خوبه
نه ، ولی تصمیم دارم یک پاکت نامه اینطوری درست کنم :")
این همه ای که میگی قطعا منظورت ویلی ونکاست  @ ویلی تیفانی بیا گردن بگیر:دی
نه البته پایینش ادرس ترکیه زده :""

ببین... بعضی وقتا شاید سو تفاهم پیش میاد یا نمیدونم...
ولی اگه حس میکنی که ارتباطت با اون سخته و باعث حال بدت میشه ولش کن...
من همین کارو میکنم ولی خب نمیتونم بگم کار درست چیه.
حیحی

منم نمیدونم درست چیه . هیچی نمیدونم.
برای من پستش میکنی ؟ :"
نه ولی هزینه پست زیاد شده ولش /:
اگه بتونم و بکشمش البته xD
مگه من نقاشی بلدم؟ ⁦→_→⁩⁦←_←⁩⁦→_→⁩⁦←_←⁩
+
ببین از شدت درک کردنت نمیدونم چی بگم. من این ترسو نسبت به ادمایی دارم که از یه دوره‌ی قدبمی زندگیم وارد دوره‌ی جدید میشن. مثلا میترسم امسال توی مدرسه‌ی جدید ادمای قبلی رو ببینم و پنیک ...
شما خود نقاشی هستین استاد *خنده های ریز
+
وای ‌. وای ‌‌ . ححححقققق
آه قلبم ...
ولی کلا قالبت و نوشته هات و خودت کلا همگی خیلی نازین عرررر
واییی ممنونممم>>
ام..درکت میکنم!
دلم برات تنگ شده بود دختر!:)
+میشه این حالت چالش باشه؟ یعنی الان منم دلم خواست که نامه بنویسم برای هاله ی زندگی خودم و بزارمش تو وبم
++سم ایروکانجی،این رو فکر میکنم از شاید عروس دریایی ایده گرفته باشی:″)
:))
منم همینطور زنیکه کاراملیی>
+ وای البته*-* بنویسش. راحتت میکنه.
++ اره >> البته . واقعا هم شبیه ایروکانجیاس
نه ولش کن من نمیخوام برای هاله بنویسم-
هرطور راحتی*-*
اون هاله الان انقدری برام بی اهمیت شده که دلم نمیخواد به خودم زحمت بدم و براش بنویسم~
برای منم دقیقا همین بود.
تا اینکه یهو برگشت . (==
جوابشو با خونسردی دادی؟"-"
نسیتبنبتینسینتتسینی باید می‌زدی دهنش"-"
محکم"-"
جوری که دندوناش برن تو شکمش و از خونریزی لثه بیهوش شه"-"



+ولی جدا از شوخی، اگر این آدمی که می‌گی اینقدر اذیتت کرده... واقعاً خوب نیست دوباره باهاش هم کلام بشی و بهش اجازه بدی جرئت پیدا کنه تا یه بار دیگه بهت ضربه بزنه...
اتفاقا تخریب شخصیتی کردمش یطوری که اگه ببینین چتامونو نمیفهمین اون ادم اونور همون میتسوریه xDD "-" مردک الدنگ"-" ( هرچند دختره"-")

+ دقیقا ... ولی .. مشکل اینه که نمیدونم عوض شده یا نه؟ اگه شده باشه چی .. اگه این بار من ادم بده ی داستان بشم و اونو برنجونم چی ؟ اونموقع فرق منو اون چیه .. ؟ 
قالبو:)... خیلی کیوته...مخصوصا بکگراندش که قلبمو تو مشتش داره.

+ این وضعیت زیادی آشناست، و فکر می‌کنم برای آدم‌های زیادی اتفاق می‌افته.
تنها چیزی که کافیه بدونی اینه که هر واکنشی موقع برخورد باهاش بعد از مدتها داشته باشی، قطعا در اون لحظه بهترینه.. به این فکر نکن که:" دوست صمیمیم گفت احمقم که باهاش خوب بودم، یا فلانی گفت چقدر ظالمی و گناه داره که اونطوری باهاش رفتار کردی!" اگر زدی تو دهنش کنچانا.. اگر باهاش نرم و آروم بودی بازم کنچانا.. باید بدونی نباید بذاری شخص دیگه‌ای از خودت برای خودت یه دلیل برای سرزنش و نا امیدی بسازه. هر ری اکشنی از سمت تو قطعا بهترینه، حتی اگر در آینده خودت رو سرزنش کنی اشکالی نداره، بالاخره اون لحظه وجود داشتی، زندگی کردی، اشتباه کردی و درس هایی هم گرفتی و پس دادی.
تنها چیزی که مهمه اینه که وقتی می‌بینی داری اذیت میشی از اون‌جا به بعد دیگه نذاری ادامه پیدا کنه،
چون تشنگی هرگز دلیل خوبی برای نوشیدن سم نیست.
آب خوبه ولی زیاد و مداوم که شد ریشه‌ی درخت و له می‌کنه.
مراقب خودت باش توت فرنگیم🍓
حطحطحطحطحط یومیکوووو
منم عاشقش شدم ، وایب دستمال تو جیبی های نویسنده های قرن ۱۹ مو میده "^"\

وای حرفات>> مشاور شو هلیا . جدا موفق خواهی بود:>
واقعا حرف درستی میزنی ... 
ولی مسئله من اگر هاییه که در جواب کامنت مائو چان هم گفتم TT
+ بیا بغلم زنیکه ، من هربار کامنتاتو میبینم مثل خر اکلیل بارون میشم TT
عکس اول پست چ دلبره...
مثل چشمای شما؟ * عینک دودی 
*خنده های شرور
میتسوری عزیزم تو نمی‌تونی هرگز آدم بده نباشی.
تو هر کاری هم که کنی، تو داستان زندگی بعضی آدم‌ها شخصیت منفی و شروری؛ چه بخوای و چه نخوای.
و بله، گاهی اوقات برای محافظت از خودت شاید لازم باشه ظالم یا شرور باشی.
تغییر کردن یه پروسه‌ی طولانیه، زمان می‌بره و به این راحتی‌ها اتفاق نمی‌افته و خیلی وقت‌ها طرف اصلاً خودش متوجه نیست ک تغییر کرده. و عموماً کسی که رفتارش جوری بوده که باعث شده بسوزونیش و خاکسترشو به باد بسپری، حتی اگه عوض بشه هم، بر نمی‌گرده سر روابط قبلیش. حرفم رو باور کن.
من نمی‌دونم بینتون چه اتفاقی افتاده، ولی یه وقت‌هایی این آدم‌ها از سر عذاب وجدانشون می‌ان، خیلی وقت‌ها شاید واقعاً متاسف نیستن و اگر فرصتی پیش بیاد دوباره مثل قبل عمل می‌کنن و این معذرت خواهی، برای راضی کردن قلب خودشونه... که بگن -آره! من معذرت خواستم و اون منو بخشید و همه چیزو فراموش کرد و ما الان دوستای خوبیم!...-


درکل می‌دونی چیه... شاید هاله واقعاً آدم بدی نباشه. ولی برای تو هم نباشه. یعنی، مناسبت نباشه، با هم جور نباشید. لزوماً به معنی شرور بودنش نیست، اون احتمالاً توی داستان یه نفر دیگه یه ناجی و قهرمانه.
مسئله اینه آدم‌ها در مواجهه با افراد مختلف توی شرایطی رفتارهایی رو نشون می‌دن که کاملاً به دیدگاه طرف مقابلشون بستگی داره.
قرار نیست ما همیشه آدم خوبه باشیم، قرار هم نیست همیشه آدم بده باشیم.
ماها هممون خاکستری هستیم.

+در هر صورت من کی باشم که نظر قاطعانه بدم اصن- خودت تصمیم می‌گیری که چیکار می‌کنی، حرف من فقط و فقط اینه که اول از خودت محافظت کن، بعد از بقیه.
اگر فکر می‌کنی این رابطه ممکنه بهت آسیب بزنه، بدون توجه به این که ممکنه اون برنجه تمومش کن، چون تو مهم‌تر از اونی.
(این که می‌پرسی فرق من و اون چیه؟ خب... تو از مهم‌ترین چیزی که تو زندگیت داری محافظت می‌کنی، خودت. اما اون؟ بعید می‌دونم با همچین دلیلی بهت آسیب زده باشه.)
واقعا ممنونم بابت حرفهات :") خیلی بهم کمک کردن .. 
*قلب های فراوان انگشتی*
+ شما هر نظری بدین قاطعه بانو TT
(این خیلی منطقی و قابل قبول بود... )
کاملا حق داری اگه نخوای بهش اعتماد کنی. درسته که آدما تو یه روز هم تغییر میکنن، اما بعضی آدما اون قدر سمی هستن که حتی باوجود تغییرشون هم میتونن بهت آسیب بزنن.
تو برای زنده بودن به اون آدم نیاز نداری و این دو سال رو به هر سختی که بود گذروندی، پس فکر نمیکنم انصاف باشه که هاله با یکم ابراز دلتنگی شاید واقعی بخواد سختی هات رو زیر پاش بذاره
تو زندگی ت کمبود آدم هم نداری و با خیلی آدما بهتری هم قراره در آینده آشنا بشی. پس حتی جای خالی هاله هم پر میشه.
فقط ازت میخوام که به خودت احترام بذاری و دوباره یه سیکل دردناک رو برای خودت شروع نکنی
فرصت دادن به آدما بد نیست. یه اصل انسانیه حتی. اما این رو هم در نظر بگیر که فرصت ها با توجه به آدم ها شکل می گیرن. بعضی فرصتا بهتره هدر نرن و برای زمان های بهتر بمونن. نه اینکه اون قدر به بعضی آدما فرصت بدی که دیگه هیچ برگ برنده فرصتی برای دیگران باقی نمونه. در واقع...تو از همه ببُری
کسی چ میدونه...شاید این بار هاله حتی یکی از اون فرصتای طلایی باشه
ولی ازت میخوام تمشک...با منطقت تصمیم بگیر. تو نیاز به آدمای سمی نداری. شاید حتی بهتر باشه هاله تغییرشو برای یکی دیگه صرف کنه
تشنه موندن بهتر از خوردن زهر به خاطر تشنگیه
ازت ممنونم الایی:")♡
سعیمو میکنم تصمیم درستو بگیرم .. امیدوارم بتونم.
*بوس فرستادن:دی
خب راستش. من نمی‌دونم چی باید بگم بهت.
من کلا با انتقام گرفتن زیاد حال نمی‌کنم اما بی‌توجهی‌ای که قراره بهش بکنی، حتما به خاطر کاریه که باهات کرده. نه به دلیل این‌که می خوای از زجر کشیدنش لذت ببری. این فرق داره. ((((:
امیدوارم تصمیم درست رو بگیری و هر اتفاقی که افتاد، چه اگه برگشتی به سمتش و چه محلش نذاشتی، آخرش از تصمیمت خوشحال و راضی باشی. ((((:

+اعتماد دوباره کار خیلی سختی‌ئه. حتی اگه فقط یه درصد هم نگرانی بابتش، برنگرد. استرسی که ممکنه در طول رابطه‌تون بهت وارد شه، برای این که هر لحظه فکر می‌کنی باز ممکنه دوباره اون‌کارو باهات بکنه، خیلی مخرب‌تره‌. فرصت دادن به آدم‌ها هم گاهی لازمه. اما به خودت هم فکر کن وسط‌هاش. (((:
نمی‌دونم. واقعا کار سختی‌ئه. نمی‌دونم اگه از دستم کمکی بر می‌آد یا نه، اما اگه آره، ازت دریغ‌ش نمی‌کنم. بازم ببخشید.
وای اینجارو منور کردیی*-*
ممنونم بابت حرفات ، همینا هم کمک بزرگی بودن♡>
این هاله‌ای ک اینجوری میتسوری مارو اذیت کرده رو دوست ندارم...اصلا دوست ندارم!
===)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی